روز عمل-30 مرداد 92
من و همسری از چند روز قبل عمل واریکوسلکتومی ، همش دنبال این بودیم که یه جوری هزینه ی عمل رو جور کتیم . آخه اون موقع دستمون تنگ بود و خب هزینه ی عمل هم نسبتا بالا و چون نمی خواستیم به پدر و مادرهامون چیزی بگیم این قضیه رو یه کم سخت تر می کرد . من به همسری پیشنهاد دادم که یه مقدار از طلاهام رو بفروشم اما همسری قبول نکرد . آخرم به یه بهانه ای تونست از پدر خودش پول قرض بگیره .. اما ما تا شب عمل هنوز نمی دونستیم ، پول جور میشه یا نه .. خلاصه اون روز ساعت 7 صبح درمانگاه بودیم ... میگم درمانگاه اما خب یه چیزی شبیه یه بیمارستان کوچیک بود و درمانگاه خصوصی هم بود . دکتر همسری بهش گفته بود که اگه بخوای می تونی بیای بیمارستان تا عملت کنم اما این د...