انتظار ما برای نی نی دار شدن  انتظار ما برای نی نی دار شدن ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
یکی شدن ما دو تا یکی شدن ما دو تا ، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

روزهای انتظار

داستان از اینجا شروع شد

1392/10/18 16:06
نویسنده : منتظر لطف خدا
5,445 بازدید
اشتراک گذاری

اواخر تیرماه 92 بود . چند روزی مونده بود که آخرین ترم دوره ی کارشناسی م که به صورت فشرده توی تابستون برگزار می شد،شروع بشه .

با اینکه همیشه از این می ترسیدم که توی دوران درس و دانشگاه بخوام بارداری رو بگذرونم اما دیگه تحمل اینکه صبر کنیم رو نداشتم . سه سال صبر کرده بودم .... به دلایل مختلف .

اما اون موقع با تموم وجودم حس می کردم که دلم میخواد یه بچه داشته باشم . از مدتها پیش ، شاید از یک سال قبلش تصمیم گرفته بودم که توی اون زمان ، این موضوع رو با همسرم مطرح کنم . یعنی میشه گفت تصمیمم یه تصمیم آنی نبود .

اما همسری از هیچی خبر نداشت . وقتی بهش گفتم که تو سرم چی میگذره اینقدر خوشحال شد که اشک شوق دوید تو چشماش ... با اینکه خیلی بچه دوست بود اما یه جورایی هیچوقت به طور جدی در مورد این مسئله باهام صحبت نکرده بود . شاید بیشترش هم به خاطر خودم بود چون درس داشتم و اون می دونست توی اون موقعیت اگر بچه داشته باشیم ، هم به من سخت می گذره و هم به اون بچه که هیچ گناهی نداره ...

اما کاش هیچوقت صبر نمی کردیم . کاش همون روز اولی که رفتیم زیر یه سقف این تصمیم رو می گرفتیم .... شاید اگه همون موقع به این فکر می افتادیم الان بچه مون کنارمون بود .

فروردین ٩١ وقتی قرار بود برای اولین بار بریم خونه ی خدا،قبل از سفر من رفتم یش دکتر خودم و مطب یه دکتر ( ارولوژیست) هم روبروی مطب خانوم دکتری بود که من می رفتم پیشش .

به همسری گفتم بد نیست تو هم یه بار برای معاینه بری پیش این دکتر ،‌ چون همسری یه مشکلات کوچولویی داشت که بهتر بود دکتر ببیندش .

اونم به حرف من گوش کرد و همون موقع رفت و نشست تا دکتر ببیندش . دکتر هم بهش گفته بود شما مشکل واریکوسل داری اما خفیفه یعنی گرید ١ هست . اما هیچ اطلاعات اضافه تری نداده بود و فقط گفته بود اگه زمانی تصمیم به بچه دار شدن گرفتین و تا یک سال بارداری اتفاق نیفتاد باید دنبال درمان باشین .

وقتی همسری موضوع رو بهم گفت من که هیچی درباره ی واریکوسل نمیدونستم ،‌یه کم نگران شدم . بهش گفتم یعنی منظور دکتر این بوده که ما نمی تونیم بچه دار شیم ؟

همسری گفت : نه .. خب طبیعیه که بگن تا یک سال اگه بچه ار نشدین باید درمان کنین .. این حرفیه که به همه می زنن و دکتر من هم گفته خیلی ها هستن که این مشکل رو دارن و بچه دار هم می شن .

منم یه کم خیالم راحت شد و دیگه بهش فکر نکردم .

آخه اصلا یک درصد هم احتمال نمی دادم بین "واریکوسل" و "ناباروری" رابطه ای وجود داشته باشه . این وظیفه ی دکتر بود که بهمون کمی اطلاعات بده که اگه این کارو کرده بود ما دو سال جلوتر مشکل رو فهمیده بودیم و فکری براش می کردیم .

قبل از هر اقدامی برای بچه دار شدن ،‌من پیش یه دکتر دیگه رفتم ،‌نه همون دکتر قبلی خودم .

چون شنیده بودم این دکتر ، دکتر خیلی خوبیه و همیشه هم سرش شلوغ بود . به دلیل دیگه ای رفته بودم پیشش ( نه به خاطر آزمایشات قبل بارداری) اما نمیدونم چرا برام آزمایش "پاپ اسمیر" نوشت . اون روز قبل از اینکه از مطب بیام بیرون به منشی گفتم شما یک متخصص ارولوژی که کارش خوب باشه می شناسید ؟‌و اونم گفت آره همین روبرو . اونطرف کوچه

از پنجره که نگاه کردم تابلوی دکتری که اونا می گفتن رو دیدم .. تشکر کردم و اومدم بیرون .

به همسری گفتم برو کارت این دکتر ارولوژی رو بگیر،شاید به دردمون بخوره و همسری هم همین کارو کرد.

چند روز بعد،وقتی جواب رو برای دکتر بردم ،‌منشی گفت این آزمایش جواب نرمال رو نشون می ده ،‌جواب نرمال هم که نشون دادن نداره .. اما من گفتم که از خانوم دکتر سوال دارم و  اصرار کردم که میخوام خودم جواب آزمایش رو به دکتر نشون بدم ،‌اما منشی قبول نکرد و گفت سوال رو بگو تا من بپرسم .

گفتم : خانوم دکتر به من گفتن که اگه آزمایشت رو ببینم می تونم بگم تا کی میتونی جلوگیری داشته باشی و بچه دار نشی

و منشی گفت:باشه،خودم می پرسم !

منتظر شدم تا رفت داخل و وقتی اومد بیرون گفت :‌خانوم دکتر گفتن هرچه زودتر بچه دار شین بهتره و بعد هم گوشی تلفن رو برداشت و شروع کرد به صحبت با کسی که اونطرف خط بود ....

دیگه نذاشت سوالی ازش بپرسم و بگم چرا خانوم دکتر همچین چیزی گفته و دلیلش چیه .. همیشه از اینکه منشی ها همچین برخوردی با مراجعین داشتن بدم می اومد . انگار که دارن این کا رو برای رضای خدا انجام می دن و نه پولی می گیرن ، نه وظیفه ای در قبال مراجعه کننده دارن !

آزمایش رو گرفتم و اومدم بیرون .

وقتی به همسری گفتم، گفت این دکترها به همه همینو می گن . مطمئن باش چیز خاصی نیست . بعدها که یه کم تحقیق کردم فهمیدم واقعا آزمایش پاپ اسمیر ربطی به این نداره که دکتر تشخیص بده تا کی می تونی از بچه دار شدن ،‌جلوگیری کنی !

و از یه بنده خدایی شنیدم که این دکتر چون خیلی مومن هست این حرف رو به اکثر مراجعینش می زنه که زودتر بچه دار بشن !

..................................................................................................................................

 روزی که بعد از اولین انتظار، با بی بی چک فهمیدم جواب منفیه ( توی مردادماه) و زمانی که خواستیم دوباره شانسمون رو امتحان کنیم ،‌ خیلی اتفاقی متوجه یه مشکل شدیم که از تصمیممون منصرف شدیم .

از چند ماه قبل از تصمیم برای بارداری ،‌ من همیشه مجله ی نی نی + می گرفتم و می خوندم . یه شب توی بخش پرسش و پاسخ مجله دیدم که یه نفر یه سوالی در مورد واریکوسل پرسیده و اون دکتر توی پاسخ چیزی گفته بود که ما تا اون لحظه نمی دونستیم و اون این بود که :

"در واریکوسل تعداد نطفه ی مرد،بالاتر از حد نرمال است ولی حرکت آن کند و تعداد اسپرم های غیر طبیعی بالا است و اکثرا با دارو و نهایتا با جراحی قابل درمان است."

یهو یه نگرانی عجیبی تموم وجودمو پر کرد .....

همسری خونه نبود . وقتی اومد خونه و موضوع رو بهش گفتم رفت تو فکر و گفت حالا که ما میدونیم چنین مشکلی وجود داره پس بهتره فعلا دست نگه داریم . چون ممکنه یه وقت برای بچه ای که به وجود میاد خطری داشته باشه .. و همه چی موکول شد به وقتی که همسری بره دکتر و بفهمیم دکتر چه نظری می ده .. بنابراین رفت سراغ همون کارتی که گفتم گرفته بود و زنگ زد و وقت گرفت .

تا اونروز برسه، منم همش تو اینترنت در حال سرچ کردن بودم تا چیزای بیشتری دستگیرم بشه و اون اطلاعاتی که به دست می آوردم فقط نگرانی مو بیشتر می کرد .

تا اینکه اونروز رسید و همسری رفت دکتر ...


***دلم عجیب گرفته .

خدایا من یک زنم و آرزوی هر زنی اینه که روزی طعم مادرشدن رو بچشه .. روزی فرزندی رو در آغوش بگیره که از بطن خودش بیرون اومده .

پروردگار بزرگ و بخشنده ی من ، این نعمت زیبا رو از هیچ زنی دریغ نکن .... الهی آمین .***

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان بردیا شیطون
7 اسفند 92 13:37
ترا چون نسيم صبا دوست دارم ترا چون حديث وفا دوست دارم چو حل گشته ام در وجود تو با خون ترا از من و ما ، جدا دوست دارم دلم را كسي جز تو كي مي شناسد ترا اي بدرد آشنا ، دوست دارم چو بيمار جان بر لبم از جدايي گل بوسه را چون دوا ، دوست دارم بلاي وجودي ، مرا مبتلا كن ز هستي گذشتم ، بلا دوست دارم مگير از سرم سايه شهپرت را ترا همچو فر هما دوست دارم بشبهاي تاريك و تلخ جدايي خيال ترا چون دعا دوست دارم قسم بر دوچشمان غم ريز مستت ترا من بقدر خدا دوست دارم... ************************************
منتظر لطف خدا
پاسخ
شعر خیلی زیبایی هست عزیزم . ممنونم بایت حسن انتخابتون و اینکه منو قابل دونستین که این شعر قشنگ رو برام بذارین .....