روزهای آخر سال و امید به شروعی دوباره در سال جدید
سلام به همه ی دوستان خوب و نازنینم .
من مثلا قرار بود تا سال جدید پست نذارم ........... ولی دلم نیومد که اینجا نیام و دوباره تبریک نگم و براتون آرزوهای قشنگ قشنگ نکنم
ولی قبلش میخوام از این روزا بگم که حسابی همه چی در هم و برهم شده
قرار بود فردا با خانواده همسری و اقوامشون راهی کیش بشیم .. اما به دلایل مختلف مامان و بابای همسری منصرف شدن و بلیط ها رو پس گرفتن .... فعلا هم نمیدونیم عید قرار هست جایی بریم یا نه ! شاید دوم یا سوم عید راه بیفتیم و به قول معروف بریم، یه وری
مثل همه ی کسانی که این روزا در گیر کارای عید هستن منم مشغولم و هنوزم خونه م حسابی به هم ریخته اس و تا جمع بشه کلی مونده ....
و بعضی از خریدهای عید هم مونده برای آخرین لحظات ....همسری هم که باید بیشتر تو محل کارش بمونه که حسابهای آخر سالشون رو ببندن و .........
خلاصه همه ی اینا رو گفتم که بگم تو این وضعیت پری هم منو گذاشته سر کار و نمیاد . روز سه شنبه می شد 28 روز و باید میومد ، چون تازه ماه پیش تنظیم شده بود و دیگه تاخیر نداشت ... و منم خوشحال شده بودم که بدنم به حالت اول یعنی به حالت قبل از اقدام برگشته و دیگه جای نگرانی نیست . اما این ماه بدجوری منو گذاشت سرکار .. هنوزم نیومده و هیچ علامتی هم ندارم .
همسری روز شنبه یعنی 17 اسفند قرص هاش تموم شد و روز یکشنبه رفت آرمایش . دوشنبه جوابش رو گرفت و بعد بهم زنگ زد .. تو دلم زیاد امیدوار نیودم که خوش خبر باشه اما خدا رو صد هزار مرتبه شکر بهم گفت که آزمایشش خیلی به نرمال نزدیک شده . یعنی اینکه تعداد و تحرک اسپرم ها خیلی بیشتر شده
و اون عدد smi که گفتم باید 80 به بالا باشه و برای همیسری تو آزمایش قبلی 25 بود تو این آزمایش رسیده بود به 74 ......... یعنی چیزی نمونده بود که به 80 برسه . البته اینو هم بگم که همسری اولین بار بود که توی خود آزمایشگاه ، آزمایش می داد و ممکنه این هم تاثیر گذار بوده باشه تو بهتر شدن نتیجه .
خلاصه من خیلی خوشحال شدم و خیلی خدا رو شکرکردم ....
روز دوشنبه هم همسری وقت دکتر داشت . دکتر بهش گفته بود که آزمایشت خیلی بهتر شده و از الان به بعد باید منتظر باشی تا دیگه هر وقت خدا بخواد بهت بچه بده .. یعنی دیگه مشکلی وجود نداره که منتظر حل شدنش باشی . اما این وسط ما یه کمی نگران هستیم که نکنه به دلایل مختلف اسپرم های شوشو دوباره افت بکنن . البته دکتر گفته که اگه کار خیلی سنگین انجام ندی و واریکوسل برنگرده اسپرم ها هم دوباره ضعیف نمی شن که انشا... همینطور باشه
دکتر همون قرصهای قبلی رو نوشت برای همسری به علاوه ی یک قرص جدید .
اما چون این قرصها خیلی گرون هست و طبیعتا اگه من باردار بودم دیگه نیازی نبود که همسری بخواد این قرصها رو بخوره من بهش گفتم که برای گرفتن قرصها زیاد عجله نکنه تا من پری بشم و بعد قرصها رو بگیره .. اونم که دیگه از خدا خواست .
سه شنبه که باید پریود میومد و نیومد ... از چهارشنبه هر روز بی بی چک استفاده می کردم و همش منفی می شد .. فکر کنم پنج شنبه بود که بی بی چکی رو که روز بلش استفاده کرده بودم برداشتم و دیدم دو خطیه .. گفتم نکنه من متوجه نشدم که بی بی چک دو خطیه و مشکوک شدم و کلی امیدوار ... سریع رفتم از داروخونه ی نزدیک خونه ، دو تا بی بی چک گرفتم و اومدم استفاده کردم و دیدم زهی خیال باطل بازم منفیه ..
از طرفی هم نگران بودم که خیلی بین قرصهای همسری فاصله نیفته و اسپرم ها دوباره افت نکنن .. اما چاره ای نبود .. تا روز شنبه صبر کردیم و هر روزم بی بی چک ها منفی بود ولی بازم از رو نرفتیم و شنبه صبح رفتیم آزمایش بارداری .
برای اولین بار تو عمرم منم آزمایش بارداری دادم .
خانومی که میخواست ازم خون بگیره گفت چند روز تاخیر پریود داشتی و بعد هم گفت : من دستم سبکه ، حتما مثبت میشه
با خنده گفتم بی بی چک هام همش منفی میشه
گفت : حیف شد ...... ولی باز برای اینکه من امیدم رو از دست ندم گفت البته بی بی چک هم خطا داره .. اگه نداشت دکترها نمی گفتن برید آزمایش بدید .
یه خانومی هم که بغل دستم نشسته بود گفت خوش به حالت .. مال من که دیروز مثبت شد !! از قیافه اش معلوم بود بچه نی خواد . 37 سالش بود و حسابی بی حال و بی رمق بود .....
تو دلم گفتم خدایا حکمتت رو شکر .. به کسایی که نمی خوان بچه میدی و ما ....
قرار شد عصر بریم جواب رو بگیریم ... عصر همسری خیلی دیر از سرکار اومد و من کلی استرس داشتم که نکنه تا برسیم آزمایشگاه بسته باشه .. خیلی اعصابم خرد شد تو اون شلوغی شهر و ترافیک ... از یه طرف استرس و از طرف دیگه هم اینکه ماشینها تو هم قفل شده بودن و حرکت نمی کردن .
تا اینکه بالاخره رسیدیم آزمایشگاه و جواب رو گرفتم . اولش اومدم بیرون که تو ماشین نگاه کنم . دل تو دلم نبود .. بعد که نگاه کردم چون دفعه ی اول بود ازش سر درنیاورم .. دوباره رفتم داخل و از کسی که جواب رو بهم داد پرسیدم این معنیش چیه ... آزمایشم رو دید و گفت من اجازه ی تفسیر ندارم . به دکترتون نشون بدین ...
اومدم تو ماشین ... با خودم گفتم چه قوانین مسخره ای .. من برای اینکه بدونم آزمایشم مثبته یا منفی برم دکتر ؟؟؟؟؟؟
دوباره با شوشو آزمایش رو نگاه کردیم و از مقدار بتا اچ سی جی که خیلی خیلی پایین بود فهمیدیم آزمایش منفیه .
با اینکه آزمایش منفی شده بود اما از اینکه از بلاتکلیفی راحت شدم ، خوشحال بودم ... حداقل حالا همسری می تونست با خیال راحت بره قرص هاشو بگیره . امروز صبح هم رفت قرص هاشو گرفت که انشالله از امروز دوباره شروع کنه تا دو ماه بعد .
نمیدونم ماه بعد با توجه به سفری که در پیشه و با خانواده همسری هستیم می تونیم تو روزای تخمک گذاری اقدام داشته باشیم یا نه ....
منم اگه پریود نشم یا اگه ماه بعد به همین مقدار تاخیر داشته باشه باید برم دکتر تا ببینم علت چیه .... فقط دعا می کنم که بدن من دیگه مشکل دار نشده باشه ....!!
***دوستای گلم ، باتمام وجود از خدا میخوام سال 93 برای همه ی کسانی که منتظر یه فرزند سالم و صالح هستن ، سال برآورده شدن حاجتشون باشه ... تمام دوستای گلی که تو لینک وبلاگ هستین و تمام منتظرایی که من نمی شناسمتون ... پای سفره ی هفت سین و لحظه ی تحویل سال به یادتونم . برای منم دعا کنید که خیلی به دعاتون محتاجم .***
سال نو پیشاپیش مبارک !