انتظار ما برای نی نی دار شدن  انتظار ما برای نی نی دار شدن ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
یکی شدن ما دو تا یکی شدن ما دو تا ، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

روزهای انتظار

قدم اول

1394/4/29 11:59
نویسنده : منتظر لطف خدا
4,847 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان عزیزم 

عیدتون مبارک ! ( ببخشید با تاخیر ! )

امیدوارم که طاعات و عباداتتون مورد قبول پروردگار ، قرار گرفته باشه و دعاهای همگیتون مستجاب شه و تو این شبهای قدر تقدیری عالی براتون رقم خورده باشه. الهی آمین

همونطور که از بالای صفحه ی  وبلاگ پیداست امروز ششمین سالگرد عقد من و همسری هست...

توی همچین روزی بود که تو حرم امام رضا (ع) به عقد هم دراومدیم و عید مبعث هم بود و البته یک سال بعدش رفتیم زیر یه سقف .

یادش به خیر که چقدر زود گذشت ... 

چه خوبه ماها بعضی چیزا رو نمیدونیم . مثلا روزی که داشتیم عقد میکردیم اگه بهم میگفتن 6 سال بعد توی همچین روزی تو چه موقعیتی هستم قطعا نمی تونستم همچین چیزی رو هضم کنم ... !!! 

اما الان که توش قرار گرفتم خیلی طبیعی دارم روندش رو طی میکنم تا بالاخره تموم بشه و امیدوارم که تموم بشه ...

امروز صبح با همسری رفتیم ازمایش خون که دکتر منصوری ( مرکز ناباروری نوین) برای من و اون نوشته بود رو دادیم 

و قرار شد پنج شنبه جوابش رو بگیریم. بعدش هم زنگ زدم نوین و برای یکشنبه صبح وقت گرفتم که برم ببینم چی میگن 

امروز عصر هم ان شالله قراره برم مشاوره قلب و سونوی کبد و کیسه صفرا انجام بدم 

تو این مدت یه درگیری فکری جدید برام پیش اومده بود که حسابی ذهنم رو مشغول کرده بود و نمیدونستم باید چه تصمیمی بگیرم 

هفته ی پیش روزی که میخواستیم بریم ازمایش بدیم مامانم بهم زنگ زد و گفت میخواستم یه پیشنهادی بدم که شاید بد نباشه بهش فکر کنی . یه دکتری هست که دکتر طب سنتی هست توی تهران . خیلی هم کارش خوبه و خیلی ها رو با مشکل نازایی درمان کرده

ویزیتش هم یا تلفنی هست یا اگه لازم باشه میاد مشهد و یا تو میری تهران 

و کلی حرف دیگه زد و گفت این دکتر شابد بتونه مشکلتون رو حل کنه و بدون نیاز به ای وی اف طبیعی باردار شی . به نظرم ارزشش رو داره لااقل یه بار زنگ یزنی 

خلاصه به اصرار مامانم بهش زنگ زدم و اون دکتر هم به هوای اینکه من زنگ زدم که ویزیت تلفنی بشم کلی حرف زد و برام نسخه پیچید . منم دیگه صبر کردم ببینم چه چیزایی بهم میگه و با توجه به اون چیزا تصمیم بگیرم که جدیش بگیرم یا نه

خیلی برام جالب یود که میگفت از پونصد مورد ناباروری که اشتم فقط سه نفر درمان نشدن و اون هم لابد خواست خدا بوده و مثلا کسی داشتیم که تو فامیل نزدیک بعد از بیست و چند سال نازایی شوهرش طلاقش داده و خیلی اتفاقی وقتی برای مورد دیگه ای به دکتر مراجعه کرده بهش گفتن تو بیماری ای داری که اگر باردار می شدی می مردی 

و این براش توجیه اون سه نفر بود که نتیجه نگرفته بودن 

حتی میگفت من بیماری داشتم که آزواسپرم بوده و صفر ، اما اسپرم هاش رسیده به 36 میلیون 

خلاصه یه نسخه ی بلند بالا برام پیچید و من وقتی با تعجب ازش پرسیدم که یعنی بسته بودن لوله ها هم با این کارها باز میشه گفت بله چرا نشه ! 

اما خب اینقدر کارهایی که گفته بود انجام بدین و چیزایی که گفته بود بخورین به نظر من سخت اومد که احساس کردم از پس انجام دادنش برنمیام . اخه یه جورایی پرهیزات غذاییش چیزایی بود که خب ما همیشه می خوردیم و یا چیزایی که گفته بود بخورین بعضیاش اماده سازیش حوصله و وقت زیادی می خواست .. البته ایشون میگفت نهایت زمانی که این مشکل حی مبشه سه ماه هست ! و شاید خیلی زودتر از سه ماه هم بشه

بعد از اینکه باهاش صحبت کردم دوباره یه راهی پیش پام باز شده بود که خیلی ذهنم رو به هم ریخته بود خصوصا روز اول .. اینکه ندونی چیکار کنی . چه راهی رو انتخاب کنی و سر در گم باشی بدترین حالته . از یه طرف امیدوار شده بودم که شاید به طور طبیعی مشکلم حل شه و از طرفی نگران بودم که نکنه سه ماه بشه بیشتر و بشه چند ماه و یک سال و ... و منم که کم طاقت 

و از طرفی هم فکر به اینکه ای وی اف زودتر تکلیف ادم رو روشن میکنه ..اما نگرانی در مورد بعضی سختیها و رسیک هایی که داره و اینکه بهتره اونایی انجام بدن که دیگه واقعا هیچ راهی ندارن

همه ی این سردرگمی ها باعث شد تا مامانم دوباره به فکر بیفته که استخاره کنه ... اخه واقعا ادم تو این ظرایط نمیدونه چی براش بهتره

منم که از خدا میخواستم فقط از این سردرگمی ها نجات پیدا کنم و راحت شم

مامان جایی زنگ زد و استخاره گرفتن و جوابش ایبن بود که مورد اول ( طب سنتی) خوبه اما احتیاج به صبر داره 

مورد دوم(ای وی اف) زمانش گذشته و نیازی به انجامش نیست

بعد که مامان گفته بود این مورد دوم برای ما نامفهومه اون بنده خدا گفته بود اگر اینطوره یه صدقه کنار بذارین و بذارین چند روز بگذره و دوباره استخاره کنین 

و ما هم همین کار رو کردیم و این بار این جوری اومد که : مورد اول(طب سنتی) خوبه اما نیاز به صبر و پایداری داره 

مورد دوم( ای وی اف) اگر ایمان و عمل صالح باشد ان شالله نتیجه مطلوب است 

بعد از این دو بار و اینکه جواب توی هر دو برای طب سنتی یه جور دراومده بود من نسبت به طب سنتی یه مقدار دلسرد شدم چون تو این وضعیت واقعا صبر کردن و تحمل کردن این شرایط برام سخته 

اما مامانم میگفت این صبر کردن به معنی زمان نیست و منظور صبر داشتن توی انجام این کارهاست . چون باید تغییر عادت بدی و این سخته و ......

وقتی نظر همسری رو پرسیدم اول به خاطر سرایط مالی خودش و پدرش که نمیتونه در حال حاضر کمکی بهمون بکنه یا لااقل پولی که خودمون دستش داریم بهمون بده تا ای وی اف رو انجام بدیم گفت به نظر من فعلا با طب سنتی بریم جلو 

اما وقتی من بهش گفتم گه پدر و مادر خودم گفتن که از لحاظ مالی ساپورت میکنن و اینکه هروقت داشتیم بهشون پس میدیم و .... با اینکه دوست نداشت بارمون روی دوش اونها بیفته اما به خاطر اینکه صبر و تحمل برای خودش هم کمی سخت شده بود نظرش عوض شد و گفت پس اگه اینطور باشه ای وی اف بهتره چون تو اون مورد طب سنتی دایم باید استرس داشته باشیم که شد یا نشد و یکسره ازمایش و چه و چه و .. اما این رو یه بار انجام میدیم حالا یا می گیره یا نمیگیره .. اگه نگرفت اونوقت هم میشه رفت سراغ طب سنتی 

و منم بعد از کلی فکر بالاخره یک دله شدم و تصمیم گرفتیم قدم اول رو برداریم به یاری خدا 

و امروز رفتیم ازمایش و ... تا خدا چی بخواد 

.................................................................................................................................................

شهرزاد عزیز که برام خصوصی پیغام گذاشته بودی 

مرسی از لطفت دوست خوبم 

فعلا ایمیل هایی که دارم یه مقدار سخت میشه باهاشون کار کرد و نمیدونم گیرشون کجاست اما اگه وبلاگ داشته باشین خیلی خوشحال میشم باهاتون در ارتباط باشم . 

امیدوارم که شما هم به زودی زود انتظارت سر برسه و مامان یه نی نی سالم و صالح و زیبا بشی . ان شا االه 

 

پسندها (2)

نظرات (11)

مامان مریم
29 تیر 94 14:21
سلام عزیزدلم خوبی؟ طاعات و عبادات شما هم قبول باشه و انشالله تو این شب های عزیزی که گذشت خدا یه فرشته ی کوچولو واست رقم زده، به امید خدا امیدوارم به سلامتی واست نتیجه بده و مطمئنم که خدا جواب این همه پیگیری رو بی نتیجه نمیذاره توکلت به خدا باشه و دست حق به همراهت
منتظر لطف خدا
پاسخ
سلام مرسی از لطف و دلگرمیتون ان شالله اینطور باشه ممنون که پیشم اومدین عزیزم
ستاره
29 تیر 94 15:26
سلااااااااام عزیز دلم .. انشاالله بهترین هایی که خیر هست براتون اتفاق بیفته و به زودی انتظارت به پایان برسه .. در مورد طب سنتی همسر منم طب سنتی رفت اول و کلی دارو های گیاهی و پرهیز غذایی داشت اما بعد از یک ماه و نیم آزمایش دیدیم همون یک عددی که توی برگه سفیدش 3 درصد بود همونم شده بود بین 0 تا یک درصد یعنی دیگه چیزی نداشت .. بعد که به دکتر طب سنتی گفت ..اون گفت باید برگه آزمایشت رو میدیم اولی رو و برطبق اون بهت دارو میدادم چون مال شما دارو هات باید قوی تر میشد .. که گفت اگه دوباره دارو بدم حدود 3 میلیون تموم میشه براتون حالا خودتون میدونید .. که دیگه ما گفتیم اگه همسرم عمل کنه چون بیمه هستیم زیر یک تومن میشه که رفت عمل کرد .. من خیلی دوست دارم و امیدوارم به زودی زود خاله بشم موفق باشی عزیزم .. فقط استرس نداشته باش ..
منتظر لطف خدا
پاسخ
سلام دوستم واقعا ؟ چه بد .... پس بعضی وقتا هم برعکس میشه خدا رو شکر که الان نی نی داری .. ممنونم . منم شما ر وخیلی دوست دارم گلم . مرسی از لطفت
ستاره
29 تیر 94 15:26
خصوصی عزیزم
همراه رایانه
29 تیر 94 16:03
همراه رایانه همراه رایانه مرکز پاسخگویی (24 ساعته) سوالات رایانه ای تلفن تماس از طریق خط ثابت :9099070345 ادرس سایت : www.poshtyban.ir
مامان نفس طلایی
30 تیر 94 0:30
سلام عزیزم انشالله که بهترین ها برات اتفاق می افته ... راستی یه سوال اسم دکتر سنتی رو می تونی بهم بگی؟
منتظر لطف خدا
پاسخ
سلام ممنونم عزیزم . بله . دکتر داوود منیری
ستاره
30 تیر 94 10:56
غیر از خصوصی یه پیام دیگه هم داده بودم بخدا شاید ثبت نشده یه وقت فکر نکنی بی وفام .. انشاالله که بهترین هایی که خدا میدونه برات اتفاق بیفته عزیزم .. از اینکه قبل از انجام هر کار قشنگ روش فکر میکنی و استخاره میگیری و همه جوانب رو می سنجی خیلی کار خوبی میکنی عزیزم .. ولی تو همین الانشم صبرت زیاده و تا الان هم خیلی صبوری کردی عزیزم .. انشاالله به زودی زود میای و خبر مامان شدنتو میدی و من از اینکه خاله شدم ذوق مرگ میشم .. خیلی دوستت دارم .. مواظب خودت باش و اصلا استرس به خودت راه نده .. همین که توکل به خدا داری خودش هواتو داره .. ببخش پر حرفی کردم عزیزم ..
منتظر لطف خدا
پاسخ
میدونم عزیزم . ببخش من اون روز یه لحظه با موبایل وارد شدم . دستم خورد روی نظر شما و تایید شد . اما فرصت نداشتم بقیه ی نظرات رو اونجا بخونم و تایید کنم و الا نظرت ثبت شده عزیزم و ممنونم بایت اینکه اینقدر محبت داری پر حرفی چیه .. من با خوندن نظراتت دلگرم میشم و کلی هم انرژی میگیرم ممنونم عزیزم
شهرزاد
30 تیر 94 13:52
دوباره سلام عزيزم. متاسفانه من وبلاگ ندارم و راستشو بخواين اصلا سررشته اي از كامپيوتر و اينترنت هم ندارم. ولي با اين حال سعي ميكنم هر دوسه روز به وبلاگ شما سر بزنم و از روند دوره انتظارتون خبردار بشم. انشااله كه بزودي انتظارتون تموم ميشه و كوچولوتون رو در آغوش ميگيريد. من توي سيكل آي وي اف كمي از شما جلوترم و دوره بعدي پريودم ديشب شروع شد. فردا شب براي سونو و گرفتن داروهاي اصلي ميرم مطب دكترم. برام دعا كنيد همه چي اونطوري پيش بره كه بايد. زير سايه رحمت الهي باشيد
منتظر لطف خدا
پاسخ
سلام عزیزم . ممنونم که بهم سر میزنین امیدوارم که به سلامتی ، ای وی اف رو انجام بدین و ان شالله بی دردسر ، نی نی عزیزتون رو بعد از نه ماه در اغوش بگیرین امیدتون به خدا . حتما دعا میکنم گرچه لایق نیستم ممنونم از لطفتون
ستاره
31 تیر 94 14:02
عاطفه
4 مرداد 94 8:18
سلام. دعا میکنم که هر چی خیر هاست براتون پیش بیاد. 3> به منم دعا كنيد. در مملكت غريبم و دور از خانواده ....
منتظر لطف خدا
پاسخ
سلام عزیزم . ممنونم از دعای خیرت حتما اگه لایق باشم دعا میکنم برات ان شالله بهترینها و خیرترین ها برات اتفاق بیفته
مریم
4 مرداد 94 9:06
سلام عزیزم ان شاء الله توی هر راهی که قدم می ذاری موفق بشی .از خدا برات خیر در کارهاتو می خوام.
منتظر لطف خدا
پاسخ
سلام ممنونم عزیزم مرسی از محبتت
ستاره
8 مرداد 94 19:08
سلاااااام عزیزم .. حالت خوبه ؟؟ انشاالله که خوبه و همه چی عالی
منتظر لطف خدا
پاسخ
سلام ستاره جون مرسی خوبم خیلی ممنون از لطف و محبتت